نتایج جستجو برای عبارت :

رقاصه

به اوضاع زمانه می ماند احوال رقاصه ی معروفی که مردان یک شهر خاطر خواهش هستند ولی حتی یک مرد هم نمی خواهد با او دیده شود می ستایم رقاصه را در مقابل یک شهر می ایستد به قیمت بی آبرویی یک رنگ است اما دیگرانش دو جا بندگی می کنند نزد آبرو و هوس الهام ملک محمدی
به اوضاع زمانه می مانداحوال رقاصه ی معروفی که مردان یک شهر خاطر خواهش هستندولیحتی یک مرد هم نمی خواهد با او دیده شودمی ستایم رقاصه رادر مقابل یک شهر می ایستدبه قیمت بی آبرویی یک رنگ استاما دیگرانش دو جا بندگی می کنندنزد آبرو و هوسالهام ملک محمدی
آیا تابحال گیاهی که خود به خود حرکت می کند را دیده اید؟ گیاه رقاصه. این گیاه بعنوان گیاه تلگراف هم شناخته می شود. علت نام گذاری آن بدین دلیل است که در مقابل نور خورشید یا ارتعاشات و گرما برگ های خود را سریع و بشدت تکان میدهد.
منبع: ترسناکترین گیاهان
  رمان رقاصه نفرت  نویسنده *نغمه -ریحانه اسدی -فریال تعداد صفحات: 120خلاصه :داستان درباره یک دختر کنجکاو وشاده که به تازه گی شده خبر نگار یک مجله معروف شده ..زندگی اروم ودلنشینی داره ولی هیچ وقت یک زندگی خوب مطلق نمی مونه ..دختری که ایدز میگیره ونفرت تموم وجودشو پر میکنه ..اتش خشم کینه ونفرت مثل درختی سراسر وجودشو پر میکنه…. جوری که وجودش پر از انتقام میشه و…..یک رمان سراسر هیجانی رو داریم ..حوصلحه کنید وبخونید …پایانش خوشهژانر : اجتماعی … عاشق
آیا تا به حال کسی را دیده اید که از افراد بدکاره و فاحشه گان روسپی ، و صنف هنرمندان و آواز خوانان و موسیقی دانان و زنان برهنه رقاصه در محافل عمومی مختاط ، که برای هرکدام بابی از فقه و جزاء توسط فقهاء به آنها اختصاص یافته است و شما آنها را بدکار و واجب القتل می دانید ، و‌ نیز معتادان که شما آنها را ...
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
با شرمندگی، سرافکندگی، ابا و ننگ این مقایسه قابل شنیدن است.
شنیده‌ایم که در دوران امام حسین علیه السلام،
مدینه النّبی،
به مدینه‌ای دیگر تبدیل شده بود.
شهری که مرکز کنسرت‌ها و آوازه‌خوان‌ها و زنان رقاصه شده بود!
یعنی شهری که محل هجرت پیامبر بوده است و سال‌ها رنج و سختی را برای دین الهی به خود پذیرفته بود، در کمتر از پنجاه سال به چنین وضعی تبدیل شد.
زمانی امام حسین علیه السلام شهید می‌شوند که مردم جز ظاهری برای نماز
فاحشه روی تخت دراز کشیده بود. کافه لاوو معروفترین کافه ی ایتالیایی نیویورک با مشتری های خاص پولدارش دیگر داشت کم کم آماده بستن می شد. مردان با صورت هایی قرمز از ماتیک تند رقاصه ها و زن ها با صورت هایی گل انداخته از رقص با مردان، روانه ی خانه اشان بودند. فاحشه کارش تمام شده بود و روی تخت دراز کشیده بود. با دوستش که شغلی مثل خودش داشت پنت هوسی اجاره کرده بودند و الآن زیر نور کامل ماه به فکر فرو رفته بود، فکر مشتری هایش.
 
ادامه مطلب
گفتن ها و رفتن ها،گذشتن ها و رفتن ها،نمیدانم،شاید ماندن هایی از جنس رفتن، شاید باید مانند بمرانی از ته دل فریاد بزنم تو خیلی دووووری،شاید هم باید مثل خود واقعی ام سکوت کنم و چیزی نگویم تا بگذرد این طوفان شکست نا پذیر زندگی من که هر بار قوی تر از دیروز بر پاهایم نازل می شود،من بغض خوردن را خوب یاد گرفته ام،با بغض قهقهه زدن را خوب یاد گرفته ام،با بغض رقاصه شدن را خوب یاد گرفته ام،بغض را به گریه نرساندن را خوب یاد گرفته ام....
دلم سوخته است و به رو
حدود 8 سال، چند ماه کمتر است که وبلاگ می نویسم. خدا پدر و مادر معلمی که قلم به دستم داد و نوشتنم آموخت را رحمت کند. اگر چه هر چه گفت را نیاموختم اما حداقل جرات کاغذ سیاه کردن را پیدا کردم.
نه اینکه بخواهم به کسی چیزی بیاموزم، که خودم اول از همه محتاج آموختنم؛ و نه اینکه بنویسم تا بگویم من هم هستم، که در قیاس با جلوه های ربّ جلّ و اعلی به حساب نمی آیم، فقط و فقط از سر تکلیف و اینکه آخرش بگویم من آنچه در توانم بود را گذاشتم، توانم همین بود؛ همین! فقط
امروز یه روز بارونیه زیبا و دلچسبه.
از اون روزای ناب و خواستنی.
خنکی هوارو حس میکنم. وزش باد ملایمش روی پوستم که قلبمو نوازش میکنه.
بوی زندگی میده، بوی امید و تداوم و پیوستگی. بویی که از مرزهای بینی فراتر میره و میشه با مغز و قلب و روح استشمامش کرد.
امروز عاشقه. شک ندارم که عاشقه؛ چون آدمو در آغوش میگیره. یه آغوشِ بی نهایت عاشقانه!
صدای قطره های بارون رو در و دیوار و سقف خونه ها و آسفالت کوچه که روحمو به پرواز در میاره؛ شبیه لالایی عاشقونه ایه که
از خدعه های مردم بی عار، ای امام
کار پسرعموی تو ناچار شد تمام
 
مسلم، اسیر خدعه ی طومارها شده
مِنّی، عَلیکَ یا أبا الأحرار ألسّلام
 
فهمیده ام ازین همه لب تشنه ماندنم
باید سرم رَود به سرِ دار، تشنه کام
 
این جا به جای مرهم بر زخم و جای تیر
با سنگ می دهند به بیمار، التیام
 
هَل مِن مُعینِ تو به جوابی نمی رسد
چون بطنِ کوفه پُر شده بسیار از حرام
 
هر جای کوفه رفتم و هر لحظه می رسید
بوی سلاح و شعله ز بازار بر مشام
 
یک نانجیب، تیر سه شعبه خریده بود
گفت
تولد
هوپه هوپ ها
سان شاینه سان شاین ها
رقاصه رقاصا
مهربونه مهربونا
جیگره جیگرا
بایس رکره بایس رکرا
و ...ه .... ها
هپییییییییی مپیییییییییییی
 
سنگ ایل چوکاهه جی هوپ شی. امیدوارم همیشه خوشحال و سالم باشی و امید ما باقی بمونی
اورینن سارانگهه یو اوپا
​​​​​​
بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ
باورم ناید که عاشق گشته ام
گوئیا «او» مرده در من کاینچنین
خسته و خاموش و باطل گشته ام
هر دم از آئینه می پرسم ملول
چیستم دیگر، بچشمت چیستم؟
لیک در آئینه می بینم که، وای
سایه ای هم زانچه بودم نیستم
همچو آن رقاصه هندو به ناز
پای می کوبم ولی بر گور خویش
وه که با صد حسرت این ویرانه را
روشنی بخشیده ام از نور خویش
ره نمی جویم بسوی شهر روز
بی گمان در قعر گوری خفته ام
گوهری دارم ولی او را ز بیم
در دل مرداب ها بنهفته ام
می روم …
 ائششک صدرالعظم (صدراعظم)
یازار : عزیز نسین
کؤچورن : عباس ائلچین   
      بیر وارمیش، بیر یوخموش. اول زامان ایچینده، قلبیر سامان ایچینده، بیر زامانلار مملکتین بیرینده بیر پادشاه وارمیش. بوتون پادشاهلار کیمی مملکتین بیرینده کی بو پادشاهین دا، اؤز زامانینا گؤره، چالغیچی و رقاصه‌لردن جوت- جوت، بئش- اون‌ آروادی، خیدمتچیلری، نؤکرلری، یالاتاقلاری و داها فیلان فیلانلاری وارمیش. 
      مملکتین بیرینده کی بو پادشاه، هر زامان و هر یئرده کی پا
 
خواب دیدم که ملوسک های خودشیفته،
با آرزوی شُهره گی، به دریوزگی می روند.
و دیدم که در پستوی هزارتوی هنر،
آدمکی سرخ گونه، با طناب آزادی، استحیای خلق را حلق آویز می کرد!
و آن سوتر نیز رقاصه ای مشوّش،
تندیسی از تقدیس بر سینۀ ابلیس می آویخت...
 
پ.ن: 

غیر می خوردن پنهان همه شب با اغیار // نیست تعبیر دگر، خواب سحرگاه  مرا...
خدا به خیر بگرداند این خواب های غیرمجاز را :(
 
من چارلی چاپلین هستم وقتی بچه بودی شبهای درازی بر بالینت قصه ها گفتم خواب که به چشمانم می امد . تعنه اش می زدم و می گفتم .اش ... برو  در رویای دختر خفته ام رویا می دیدم . دختری را می دیدم پری فرشته ای می دیدم که بر اسمان می رقصید و تماشاگرانی را می دیدم که می گفتند این دختر, دختر همان دلقک پیر است . بله امروز نوبت توست و تو در جامه ی حریر شاهزادگان می رقصی این رقصها با صدای کف زدن تماشاگران گاه ترا به اسمانها خواهد برد . برو انجا هم برو !اما گاهی نیز به
 #شازده_احتجاب به قلم #هوشنگ_گلشیری که به شیوه ی #جریان_سیال_ذهن نوشته شده ست رو خوش اقبال ترین کتاب #گلشیری می دونن. فیلمی هم به همین نام توسط #بهمن_فرمان_آرا ساخته شده. این کتاب رو با آثار #همینگوی هم‌سنگ و هم‌ارزش می دونن..نظر من:#داستان_نویسی اصلا کار آسونی نیست. مثلا در مورد همین #کتاب می گن #گلشیری تمام آثار مربوط به دوره ی #قاجار رو خونده و همه ی #موزه های مربوط به دوران #قاجار رو بازدید کرده. بهش می گن #زیستن_در_نزیسته_ها که #نویسنده باید انجا
بر لبم عطر لبت مانده و من ترسانم
نکند یک نفر از بوسه ی ما پی ببرد!
بکشم در بغل و شانه بزن مویم را
کمی از مهر دو دستت بده گیسو ببرد!
 
غنچه لبهای تو باعث شده زنبور عسل
جای گل حسرت و افسوس به کندو ببرد
یوسفا، رو بنمایی اگر از حسن رخت
جمله عالم شود انگشت که چاقو ببرد!
 
هر کسی عشق دلش را به تو تقدیم کند
مثل این است که رقاصه به باکو ببرد!
دل من در طلبت بسته کمر بین رقیب
گوی رقبت سر جنگت ز هلاکو ببرد
 
خبر از آمدنت دادی و دستم لرزید
دسته گلهای مرا آب روان ج
کتاب گل سنگ: داستان جوانی که متفاوت از هم سن و سال هایش دست به کارهای سخت و هیجان آور می زند…
کتاب گل سنگ : سید هاشم حسینی
معرفی:
نوجوانی و جوانی یعنی شور و هیجان، نوجوان­ها و جوان­ها دوست دارند متفاوت از دیگران خودی نشان بدهند. این رمان داستان جوانی است که متفاوت از هم سن و سالهایش دست به کارهای سخت و هیجان ­آورمی­ زند...
خلاصه کتاب:
داستان جوانی است که در بازار تهران همراه بازاریان با شاه مبارزه می­کند. ساواک یکی از نیروهایش را به داخل بازار ن
احتمالا اولین چیزی که با شنیدن روسپی‌گری مقدس runs into your mind،صرف نظر از چند استثنا، بحث صیغه و ازدواج موقته، اما اون‌چه که حدود یک قرن پیش در هند، آفریقا و آسیای غربی اتفاق افتاده تکان دهنده‌تره. 
سال 1004 در یکی از معابد هندی، تامیل، رقاصه‌هایی به پیشگاه خداوند وقف شده‌بودند تا در دو نوبت صبح و شام در پیشاپیش بت برقصند و آواز بخوانند و به تمیزکاری او بپردازند. این زنان که در زبان عادی مردم به روسپی مشهور بودند، درواقع "خادمان یابندگان خدای
ممنون از شارمین که با این بازی وبلاگی روزای خوبو یادآور شد و ممنون از هلن چان که دعوت کرد:)
هشت خاطره ی خوب از ۹۸
۱. نوروز سال پیش شمال بودیم و خونه ی ننه و آقا. یادمه به اصرار پسردایی شکلاته:) هرشب پانتومیم بازی می کردیم( یه اپ داره) دختر دایی۳ هم که برای عیددیدنی اومده بودن با دیدن شادی ما یه عالمه التماس مامانشو کرد که شبو با ما بمونه و بازی کنه. دختر بیچاره خبر نداشت که همه مون گرگی بودیم در لباس گوسفند. نمی دونست وقتی دایی ۴ تو یه تیم باشه و دای
زمان زیادی بود که فقط یک مانیکور فرتچ وجود داشت. روز به روز تغیرات گوناگونی در مانیکورها پدیدار شد تا به حال که آراستن ناخن ها نوعی هنر محسوب می شود. دیگر هیچکس تمایلی ندارند که با ناخن های از روش های به خصوصی استفاده کند. و به عبارتی می توان گفت که هر ناخن نشان دهنده شخصیت فرد را نشان می دهد. در اینجا به آخرین متد آرایش ناخن ها و معنای شخصیت شناسی آن ها می پردازیم. در ادامه همراه ما باشید.
برگشت مجدد ناخن های بلند
می توان گفت که ناخن ها همیشه در
ایـنکه یـه مشـروب خور رو طـوری جـذب کـنیم
کـه مشـروب رو بــذاره کــنار ایــن درســتهولـی اگـه کــاری کـنیـم کـه هـم مشــروبشـو
بخــوره هــم مســجدشــو بــیاد
و هــم ایــن سبــک زنــدگی متـناقــضش
رو تــبلیغ کــنه مسـجد رو جــذب مشــروب کـردیــم
اگـه کــاری کنــیم طــرف بـی عفــتی رو بــذاره کـــنارهــرزگی و هــیزی رو بـــذاره کـــنار ایــن درســتهولـی اگـه کـاری کنـیم طــرف پـُـرروتر از قـبل
با ادعــای کشـف نــوعی گـوگــولـی تـر
یک تابستان گرم و شرجی در فلوریدا و چند بچه‌ی کوچک تخس. فیلم از آن‌جا شروع می‌شود که مونی و اسکوتی دارند دیکی را صدا می‌زنند. توی فیوچرلند یک خانواده‌ی جدید ساکن شده‌اند. فیوچرلند اسم مسافرخانه‌ی همسایه‌ی آن‌هاست. آن‌ها بچه‌های مسافرخانه‌ی ساختمان بنفش‌اند. دیکی می‌آید و سه نفری می‌روند سراغ اتاق خانواده‌ی جدید. می نشینند توی بالکن، روبه‌روی ماشین و مسابقه‌ می‌گذارند. مسابقه‌ی تف انداختن روی ماشین. هر کسی تفش بیشتر برود امتیاز
ناصر ملک‌مطیعی در فروردین ۱۳۰۹ در تهران به دنیا آمد.
او بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون ایرانی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ بود. پس از انقلاب ادامه کارهای  هنریش، همچون همتایانش محمدعلی فردین و بهروز وثوقی، ممکن نشد و تنها در دو فیلم بازی کرد. ملک‌مطیعی پس از انقلاب و تا زمان مرگش در مشاغلی همچون شیرینی‌فروشی و مشاور املاک فعالیت داشت. غیر از فیلم‌های عامّه‌پسند، ملک‌مطیعی در بعضی فیلم‌های فیلم‌سازان متفاوت‌تری چون علی حاتمی و زکریا هاشمی
ناصر ملک‌مطیعی در فروردین ۱۳۰۹ در تهران به دنیا آمد.
او بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون ایرانی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ بود. پس از انقلاب ادامه کارهای  هنریش، همچون همتایانش محمدعلی فردین و بهروز وثوقی، ممکن نشد و تنها در دو فیلم بازی کرد. ملک‌مطیعی پس از انقلاب و تا زمان مرگش در مشاغلی همچون شیرینی‌فروشی و مشاور املاک فعالیت داشت. غیر از فیلم‌های عامّه‌پسند، ملک‌مطیعی در بعضی فیلم‌های فیلم‌سازان متفاوت‌تری چون علی حاتمی و زکریا هاشمی
سلام 
تصمیم گرفتم هر شب قبل خواب چیزای مهم رو بنویسم که هفته ای یه بار پست میذارم قبلش مجبور نشم انقدر فکر کنم که چیا شدن که تو اون لحظه ها برام خیلی دل انگیز بودن؟
تو فاصله ی بین این دو پست آخر ؛ چند روزی رو رفتم انزلی خونه ی آبجیم... و هر چقدر از کیفی که هممون کنار هم کردیم بگم کم گفتم... من و آبجی و شوهرش سه تا همنشین عالی هستیم. یه لحظه جمعمون ساکت و بی صدا نیست و میدونید که اونچه من عاشقشم مکالمه و ارتباطه :)
اوضاع جوجه تو مهد کودک عالیه و هر روزی
وقتی پیامبر خدا رحلت فرمود، عده ای در سقیفه
بنی ساعده جمع شدند، که جانشین برای او تعیین کنند! اما چون قبلا پیامبر حضرت علی
را تعیین کرده بود، لذا لازم دیدند او را هم دعوت کنند، تا از حق خود به نفع شورا
کناره گیری کند. اما حضرت علی ع نپذیرفت و فرمود: بدن مطهر پیامبر هنوز روی زمین
است، اول باید ایشان دفن شوند. اما بالاخره با زور شمشیر، حضرت علی را دست بسته،
از خانه بیرون برده و به: اعضای شورا ملحق نمودند! این یک روایت ساده از یک تاریخ
بلند است. یعنی
دعا از دیدگاه قرآن و روایات
خواص 150 دعای مهم
برنامه گنجینه دعا(صوتی) - دانلود
متن صحیفه سجادیه ( ترجمه استاد حسین انصاریان )
کلیپی زیبا صحیفه سجادیه دعای هفتم
فیلم زیبا دعای هفتم صحیفه سجادیه (یا من تحل به عقدالمکاره...)
شرحی زیبا بر دعای هفتم صحیفه سجادیه استاد فاطمی نیا
توصیه‌های عملی  رهبرانقلاب برای ماه رجب و ماه شعبان
چه دعایی جهت نجات از سختی ها بخوانیم؟
دعایی که خواندنش در هنگام گرفتاری‌ها معجزه می‌کند!
دعایی کوتاه و بسیار اثربخش برا
تبیین گام دوم انقلاب اسلامی_ سبک زندگی/ قسمت سوم .
مطالعه فرمایید.
تبیین گام دوم انقلاب اسلامی_قسمت سوم
سبک زندگی
*پی ریزیهای اسلام._٣
تاثیر محیط..
محیط از عوامل بسیار مهم سازنده ى منش هر فرد است. و منظور همه محیط هایی است که فرد از اغاز تا پایان زندگی ، در ان به سر برده است . چون محیط خانه ، اموزش و پرورش ، کار ، معاشرتهای فردی و سرانجام اجتماعی.
وضع ظاهر ، طرز گفتار و رفتار ، پوشاک ، وحتی سلامت و دانش و بسیاری از جنبه های دیگر منش انسان ، تابع محیط
خطبه البیان امیر المومنین علیه السلام در خصوص اخرالزمان از صفحه 75 تا 86
راوی گوید: پس آن گاه حضرت خدای را سپاس گفت و یادی از پیامبر خدا نمود و فرمود: من شما را خبر دهنده ام به آنچه که در بعد من می گذرد و به آنچه که در آخر الزمان به وقوع می پیوند تا خروج صاحب الزمان، که به پا دارنده امر ما و از ذریه فرزندم حسین است. آنان گفتند: آن واقعه در چه هنگام است، ای امیر مومنان؟ حضرت فرمود: زمانی که مرگ در فقها شایع شود و امت محمد صلی الله علیه و آله نمازها را

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آکادمی راه پویا مجله اینترنتی 24 خبر